خواهر کوچولوی آسمانم

خواهر کوچولوی آسمانی هستم که …چشم هایم پرواز رابا او تقسیم می کند ….آنقدر که روح خسته ی یک انسان به پرواز در می آید …(پرندگان نه) نه پرندگان نه …آنها در قبال عروج ما به جایی رهسپار نمی شوند …انگار نُت به نُت...

Read More

چرا رخنه کرد؟

شادی لایه لایه در روحم  رخنه کرده بود  ناگهان  یک شته ی موذی ازآوند های بلند احساسم بالا رفت مکید و نیشش را فرو کرد در افکارم … آسیب زد …به تنفس ام …به حیاتم …به غرورم …و به ادامه ی زندگیم …من درختی بودم...

Read More

دی اکسید -دی اکسید

 میلادٍ خسته …اما …همچنان استوار…لابلای  مه های پراکنده ی خاکستری -لابلای ماشین های آهنی – مردم ماشینی …که دورش می زنند  دورش میگردند؟  محاصره شده؟ سرفه می کند ؟هوا سرد شده؟ مه گرفته؟ یا چشم های من دی...

Read More

خورشید را چه شد ؟

خورشید را چه شد؟ بگذارید خورشید در گودال تنگ نورانی اش  فخر فروشی کند.. شاپرک را به یاس برساند …ابر را به باران …آفتابگردان را عاشق خود کند  من را عاشق تو شاید روزی ” اُمید ِ” خورشید هم مبتلا به سندروم تاریکی...

Read More